ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
در لحظه های تنهایی ام ، سکوتی مُبهم جاری ست...
و من ، غرق در فاصله های بی ذوق دلتنگی ...
آوای نامت ، روحم را نوازش می کند...
قلبم ، پیغام شگفتی می دهد...
دایره المعارف ذهنم ، سکوت می کند...
دلم ، در ناکجاآباد زمان ، گم می شود...
و من : دلتنگی را مغلوب اشکهای بی تزویر
خوبی ها می کنم ...
نگاهم را به آسمان زُلال جاری شب می سپارم...
و غرق در تماشای خیالت می شوم ...
ضرباهنگ قلبم ، بیقراری می کند
از چشمانم ، ستاره می بارد...
ماه ، دلتنگی ام را آرام می کند
و من : تداعی خیالت را نفس می کشم ...
دیگر ، آرام شده ام
و تو ؛ که حتی ، خیالت آرام ترین، لالایی دلنواز جان من است ...
نرگس آجدانی
پرنده ی نیمه جان
تن می دهد
به گرمی جان بخش برف
در خواب خیس زمستان
که به یک اندازه سرشار است
از مرمر مرگ و سرسر زندگی
کدام آواز
ستمکار تر از خاطره هاست؟
بیا دست به دامانش شویم
تا از حنجره ی خشک خاک بروید
و به ریشخند این همه عشق
پایان دهد.
فریبا نوری
سردِ سردم
تک درختی در غبارم
من گلم،عطر اقاقی
هم صدای روزگارم
ننگم آید نشکفم
اشک تلخِ هر جوانم
ساده ام رنگ سپیدی
حسرتی نامنتهایم
کفرهای عهد و ایمان
میکند هر دم صدایم
مردمان افتاده بر خاک
هر نگاه بر آسمانم
میرود آرام،آرام
روی ماهم،روی آبم
اصل درد و رنج اینجاست
من نگاهی روی خاکم
ترانه حقیقی
در فصل بهاران همه جا رنگ به رنگ است
عید است و تماملحظه ها سبز و قشنگ است
با هل هله در تنگ چنین ماهی من گفت
این نام پدر جد من است سال نهنگ است
مهدی حاجیان پناه
لبخندِ تو شیرینیِ دنیایِ من است
چشمان تو هر لحظه در اغوای من است
تقدیر خدایی که تو را هدیه نمود
او خالق این عشق و غوغای من است
سمیه مؤیدی
گفتم همیشه پیش تو باشم ولی نشد
در گوشه ای به قلب تو جا شم ولی نشد
رفتم که بعد از اینهمه غم، در کنار تو
از گیرودار غصه رها شم ولی نشد
گفثی که میرسی و مرا مژده ای می دهی
تا بی خیال چون و چرا شم ولی نشد
افتاده ام اگرچه که از پا به گوش خود
گفتم دوباره دست به عصاشم ولی نشد
میشد دوباره حال و هواپی عوض کنم
بلکه مقیم شهر شما شم ولی نشد
درد مرا که نزد طبیب تو گفته اند
میشد دوباره دار و و دوا شم ولی نشد
من جرعه نوش عشق تو هستم که سالها
می شد بدون درد و بلا شم ولی نشد
علی معصومی
هَمیشه عشقِ اوّل بی بَدیل است
چِرا که عشقِ عاشِق بی دَلیل است
نَجو هَرگز تو آن دَر نزدِ نا کِس
که نا کِس دَر بیانِ آن بَخیل است
رضا پناهی
چه عاشقانه بود پاییز
در انتهای ان کوچه بن بست
وقتی که واژه ی دوستت دارم را
با لب های سرخ اناری
عاشقانه فریاد
میزدی
محمد شاه حسینی