ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
شب قراری است برای یادآوری لحظه هایی که ساختی ، شروع کردی و یا میخواستی بسازی و نشد .
شب که می شود ، در خلوتت به تنها چیزی که فکر نمیکنی فاصله هاست .
تازه در همان لحظه ، شمارش فرصت هایت ، یواش یواش برایت معنا پیدا میکنند .
شب که می شود آنقدر فکرت را آزاد میسازی که یک به یک شن های ساحل را در خامی خیالت می بینی ،
تو در خیال خوابت ، در اولین ایستگاه مترو،
بلیطی میخری .
توقفی همبرای طراوت.
شب که می شود قرارهایت را مرور میکنی ،
شاید باید میرفتی .
دیر شده ؟
شاید سخت نبود اوج گرفتن .
ولی تو همیشه در حرمت چشمانی منتظر
بی صدا بودی .
اما دیگر آن جاده ، آن قطار و شن ها را نمی بینی .
دریا شاید آن طرف باشد .
یادت باشد شب همیشه برای تونیست .
شب انتظار هم زمانی دارد .
پویان قاراگزلیان