آینده ای مبهم تر از مه ...در بیابان

آینده ای مبهم تر از مه ...در بیابان
باران نمی بارد و دود آلود ...میدان
پشمینه پوشی کنج دیواری نشسته
چشمان او کج گشته آنسوی خیابان
در رفت و آمد های کوچه محو گشته
آن عابر ترسیده از مردان عریان
ساکت ولی لبریز از غوغای ذهن است
وجدان...همین تنها نشانه از تو ...انسان
سرد است و خاموشی فراگیر است ...آری
رقصیده سرما پیش پای این زمستان

نرجس نقابی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.