بر گردنت گردن آویزی نامرئی انداختم

بر گردنت گردن آویزی نامرئی انداختم
روحت بر تن مرده ام زنده و سیال است
روزم را درهم شکستی
شب نیز رویاهایم را تیکه پاره کردی
چشمانت همچون مرواریدی سیاه
آویزان بر آسمان
همه جا به من می نگرد
در میان سرم همچون خوره ای
آشفته ام میکنی
رفته ای اما....
روحت هنوز
در میان جمع در سماع است.


سحر کرمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.