ساده دوستت داشتم

ساده دوستت داشتم
بی‌بهانه میخواستمت
برای آرامش روحم
تپش قلبم
تو اما
در سکوت عاشقی ام
هیاهو را بنا کردی
من  خیالات ممکن خواستم
و تو ناممکنش کردی
من سخت بودم
و تو آسان
تو رفتی و من
در این کلبه کوچک
عاشقی مان تنها ماندم
حتی تا ثانیه های آخر الان
آخرین لحظاتِ خیال تو
بر گوشه قلبم
بی اراده نقش می‌بندد
اما من آرام آرام
با غبار  خیانت تو
در حال فرسوده شدنم و تمامم
در حالیکه در قلبم به غروب
عشق مان چشم دوخته ام
و نمی دانم با این حجم
از نبودن چه کنم...؟

مارال کناررودی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.