بارید باران

بارید باران
و گمان کردم
تمام چترهای شهر
خیسند
و پریشان
ولی با چشم خود دیدم
که باران
بر سرِ آن طفلِ مانده
در سرای بی کسی ها
شد چو طوفانی و
دل ماند از پریشانی به اندوهش...

مریم‌کرمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.