| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
دریای دلتنگیم را
در غبار این روزگار
میان افسانه ی تقویم ورق می زنم
با خبر میشوم از شروع فصلی تازه
سایه ها میگزیزند پیشاپیش آفتاب
و من در هراس از هیاهوی تاریکی
تنها به تو فکر میکنم
می درخشد عبارتی آشنا
بر دیوار سلول تنهاییم
هنوز دوستت دارم
گوش کن
این سمفونی ناکوک روزگار
چه زجری را استغاثه می کند در سراسر دهلیز
تا بریزد عصاره ی تمام شاعریم را
از نسکافه ی چشمان تو
به فنجان دیگری
اینبار
حماسه ی طلسم و جادو هم اجرا شود
تنها مستی ست
از شهد انگورهای عسگری
بر پیکره عشق
تا من دوباره
نخواهم ت به اشتباه
حالا که فصل شروعی تازه دارد
آزیتا صدیقی مهر