ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
خود را فراموشم شده ای حسرت زیبای من
با رفتنت باران گرفت گم گشته ی رویای من
ای هم نفس با آتش جانی که خاکستر شده
بعد تو تنهایی گریست بر جان سرگردان من
ای بی وفا آغوش تو آخر مرا از من ربود
بنشین که باران بگذرد اینجا کسی از تو سرود
در بند گیسویت ببین دل را به یغما میبری
آرام جان آهسته رو ، این دل شکست ، از تو سرود
به دامن کش خیال خود بر این ویرانه ام بگذر
جهان ارزانیه چشمت به ناز و خنده ای بگذر
به صد جلوه برقص آتش خدا مست تنت گردد
غزل لب ، شعر آزادی ،به یک بوسه ، بخوان بگذر
مرا در دل کشاکشهاست میان جان و ابرویت
به هر سو میکشد دل را هلالِ ماه ابرویت
تویی آن درد بی درمان که آتش میکشی برعشق
بگیر جانم ولی نشکن دلم با اخم ابرویت
به خاکسترنشین خود نگه کن لحظه ای زیبا
تمنای وصالت نیست که مستم از تو ای زیبا
به خون ریزِ تنت شیرین هزاران بیستون رقصید
که خونِ عشق فرهاد است نشست بر دامنت زیبا
نیما ولی زاده