ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
از این دنیای بی قانون بد رفتار می ترسم
برای ثبت هشیاری کمی اظهار ، می ترسم
شبانگاهان که افسون می شوم از قدرت یادت
برای اشتباه ِ چندم وُ تکرار می ترسم
مصیبت دیده ی عشقم پر از درد و غم و هجران
نهیبم می زند عقل و از این اخطار می ترسم
شبی صد بار از کوچه گذر افتاده با گریه
بلی عاشق شدم ، انگار از این اقرار می ترسم
توافق کرده ام با خود تو را از دل کنم بیرون
از این اجبار ِ سنگین ِ پُر از آزار می ترسم
غریبه گشته با خویشم ، شدم مجنون سردرگم
از این نا داوری با خود ، از این آزار می ترسم
گذشته سالها از ترک آغوشت به نامردی
هنوز اما گرفتارم ، شدم بیمار ، می ترسم
فریما محمودی