از سرِ کویِ تو وقتی غزلم رد شده است

از سرِ کویِ تو وقتی غزلم رد شده است
اینچنین کافرِ اوراقِ مردد شده است

سنتی بود مِدادم به کلامِ تو رسید
ناگهان سویِ قلمدانِ تو مرتد شده است

شیخِ شیراز ندیدست گلِ رویِ تو را
به گمانم که عروضش خم از آن قد شده است

شاید امروز به درگاهِ خدا می‌گوید
باز گردد به جهان کاتبِ معبد شده است

طرحی از عشق در انداخته این واژه یِ نو
فال حافظ همه معنایِ مجرد شده است

شعر کورم به دعای تو شفا می‌گیرد
کور با دستِ عزیزی سرِ گنبد شده است


میثم علی یزدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.