ای دلبر خوش چهره،از تو چه نهان باشد

ای دلبر خوش چهره،از تو چه نهان باشد
من عاشق روی تو،تا روح و روان باشد

آن زلف سیاه تو، آن روی چو ماه تو
جانم به فدای تو، تا جان و جهان باشد

تو جان منی جانان،پایان بده بر هجران
بندم به سر زلفت،این بر تو عیان باشد

دوری تو نکن از من،تا شاد نشود دشمن
ور دوری کنی از من،بر بنده فغان باشد

چشم تو چون پیاله،لبهای تو چون لاله
از تیر دو مژگانش،ابرو چو کمان باشد

من عاشق روی تو،وابسته به موی تو
تو بی خبر از حالم،وندوه فراوان باشد


گشتم به سر زلفت،زنجیر منِ بیچاره
زنجیر بِرَهان از من،بینی که گران باشد

گویی که چه میخواهی،گویم که تو را خواهم
گویی که بُوَد این لاف،حرفت به دهان باشد

آخر میشوم قربان،در راه تو ای جانان
شاید که در آن هنگام،عشقت فَوَران باشد

دنیا همه پُر شادی،چون تو بکنی یادی
دنیا همه فرخنده،چون از تو نشان باشد

بشنو تو مجید از من،دنیا میشود گلشن
گر دلبر و دلداده،عاشق،هم زمان باشد

مجید سروری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.