فراموش می‌شود دستانت

فراموش می‌شود دستانت
در گریبان کسی
و چشمانت وحشی‌تر از همیشه
روی جاده‌ها
شب می‌گذراند

آوازی در سکوت نیمه شب سده‌ها
پیاده می‌شود
که دستانت را بر گرداند
تا ژرفناهای زمین

خنده را در خودت پیچیده‌ای
عاشق‌تر از همیشه
کوزه هارا از خیام پرسیده‌ای
و جای را برای خویشتن
خوش کرده‌ای
هم‌چنان در مستی
هم‌چنان در جنون.

نصرالله نیکفر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.