از بام بی مهری ات دیدی چطور پریدم

از بام بی مهری ات دیدی چطور پریدم
یک تنه تا آخر برکه ی عشق دویدم
در داستان امروز شنگول و منگول کجاست
من چهره‌ی گرگی رو با دست هام دریدم
خواب هزار عاشق کابوس بی مهری هاست
یک دختر قوی تر روی قفس کشیدم
سایه ی تاریک عشق، با دل من ترک خورد
من طعم نیرنگی رو ....با دل خود چشیدم
تابستون و زمستون فرقی برام ندارند
بهار پر رنگی رو با یک نفس رسیدم
پر می‌زنه قاصدک روی نگاه بارون
من احترام گل رو به قاصدک ها دیدم
شوخی نداره معنی ، با قلب زخمی گل
منم که قطره بودم....از تو غزل چکیدم
کابوس من تموم شد، روی لطافت مهر
رنگین کمون نمی خواد....ببین خودم خمیدم
خرابه ها رو ببین رو دستای سرنوشت
یک ذره از حِسمو ..... به هیچ کسی نمیدم


نرجس نقابی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.