صدای تو

صدای تو
نغمه های یک نهنگ غوطه ور درون آب ها
و من
عابری نشسته در ساحل
بی خبر
از تلاطم و صدای زیر آب ها
چشم های تو
تبلور تمام نور های روشن است
و من
نشسته در فضای تیره و سیاه غار ها
دست های تو
شاخه های پر سخاوت در خت ها
که دور میشوند و دورتر
و من
مرد خسته ای خزیده در میان خشکی کویر ها
گیسوان تو
کنایه می زند
بر بلندی تمام آرزو و اشتیاق ها
و من
بی امید و آرزو
جا گرفته ام کنار نا امید ها
خنده های تو
صدای مستی است
بعد خوردن شراب ها
و من
گریه های بعد مستی ام
بدون خوردن
جرعه ای از این شراب ها
تو
همان حروف عاشقانه ای
نشسته در میانه ی تمام شعر ها
و من
کلام کهنه ای که بی صدا نشسته در میان نثر ها


محمد سعید بویه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.