در لحظه مستش می شوی دیگر به سامان نِی شوی

در لحظه مستش می شوی دیگر به سامان نِی شوی
در هر دم وَ ساعت تا ابد سوزی و سامان می شوی

هر ساعتی رویش شود این دل مرتب می رود
با یاد پهلوی خوشش جان سوی بالا می شود

آن لحظه عین خلق بود تازه به تو گردد وجود
دیگر ابد با عشق او هر لحظه تشنه در سجود

لحظه نه عین زندگیست جانت فقط در بندگیست
چون روی زیبا دیده ای عاشق شوی دیگر به لیست

وای لحظه نه یک آن بُدش تو می شوی چون او خودش
حالا خودش ره می رود در بحر گشتی قطره اش

تو قطره ای، دریا شدی چون بین موجِ ها شدی
دیگر هیاهو می کنی چون جزء آن بطحا شدی

عرشی بگو سبحان خداست پاک و مطهرتر ز ها ست
سیّد به فریاد بلند، گو او بلندتر از صداست

سید جعفر مطلبی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.