غم درون سینه‌ی من زندگانی می‌کند

غم درون سینه‌ی من زندگانی می‌کند
زندگانی با غم شیرین جوانی می‌کند

عشقِ فرهادت اگر هم باشد, آخر خسروی
می‌رسد از راه و با شیرین تبانی می‌کند

تیشه هایی را که با همدردی از فرهاد خورد
نام کوه بیستون را جاودانی می‌کند


گرچه شیرین است این‌ دنیا ولی آگاه باش
عشق شیرین عاشقش را آسمانی می‌کند

حُسنِ شاهنشاهی او عشق ما را مات کرد
سیم و زر معشوقه ها را هم روانی می‌کند

ناصر گوهری کهنه شهری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.