همیشه و همه جا دیده ام فقط او را

همیشه و همه جا دیده ام فقط او را
به چشـم می بینم انعکـاسِ جـادو را
.
به شهـر آمـد و مـــردم به یـاد آوردند
دوباره قصه ی مصر و ترنج و چاقو را
.
به کور چشمی داروغه ی حسودِ شهر
بـدون واهمـه پـاشیـده عطـرِ گیسو را
.
کنارِ ساحلِ مـرجـانی نگاهـش جشن
گرفتـه انـد و بــرایـم بیـار پـــارو را
.
و مطمئنـاً چشمـانِ نــازِ او در شعـر
به حـاشیه بکشاننـد چشــمِ آهــو را
.
بـرای من که سراپـا غمـم...حضورِ او
چه خـوب معنا کرده خـواصِ دارو را
.
خـدا کند که بمـاند! بـدونِ او دیگـر
تفاوتـی نکند بیـنِ عیـد و عـاشورا...
.

علیرضا آرین مهر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.