به هر جایِ جهانم که دست می‌زنی,

به هر جایِ جهانم که دست می‌زنی,
درد می‌کند.
دستانِ سردِ تو...
لبخندِ سنگی‌ات...
دردِ جهانِ من, دردِ تمامِ جنگل است؛
تبر, همیشه هست.
به ریشه‌ام بزن!
زخمی,
که مرا مرد می‌کند.
آتش گرفته جنگلم,
ببار!
بارانِ مویِ تو...
آه!...
آهویِ جنگلی...
چشمانِ آبی‌ات,
مرا سبزترین زرد می‌کند.
دل را به دریا زدم,
پلکی زدی
_ غرقت شدم _
و گفتی
عشقی نمانده است؛
دلم...
درد می‌کند.


فرزین روزافزای

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.