همان دردم که می پیچم گاهی

همان دردم که
می پیچم گاهی
در قفسِ قلبت!!
همان آهم که
در خلوتگه خواب
هر شب می بوسم لب لعلت!!
همان خیالم که
ظهرگاهانِ سکون
بر بالین بازویت سر می نهم!!
همان رویایِ شبم که
در کامِ رنجورت می تراوم
باز
مزهٔ شیرینِ شباب
آری...... من همانم....
دلباخته ای دور
که چون برآیی از خیال
محوم در آفاق تاریکِ غربت

علیزمان خانمحمدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.