چه شادمانه ایستاده ام اینجا

چه شادمانه ایستاده ام اینجا
در فنس های کشیده بر پیرامون
خود را چنان می دانم
که ترس را به ارمغان دارم
اما ذهنم پوشالی
استخوانم همه چوب
و پیراهنم تهی از قلب است
پس بیایید پرندگان آوازه خوان
که اینجا
دشت خزان و بوران را
بهاری هست


سعید ممدوحی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.