ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تو حیف می شوی نرو, نصیب دیگران نشو
بهار را رها نکن, مسافر خزان نشو
تو در نگاه من مقدس و فراتر از تنی
برای ناکسان خلاصه در لب و دهان نشو
منم که هر چه ناز می کنی به نقد می خرم
به هیچ می فروشنت, شریک این و آن نشو
مدام گفته می شوی: بکن, نکن, نخوان, نرو
رها بمان, عوض نشو... اسیر پادگان نشو
تو آفتابِِ عالمی, بمان, بتاب بر جهان
ستاره ی محقری به کنج کهکشان نشو
شرابِ شهدِ شهرِ شور و هوش و شادی و خروش
همیشه نوش و خوش بمان, شکارِ شوکران نشو
تو فرق می کنی و من, به ارزش تو واقفم
گرانبهای من! گران بمان و رایگان نشو
بزرگی و به قلبِ دخمه گونه جا نمی شوی
زیاده ای ز حدّشان, چنین نکن, چنان نشو
تو شاه بیت با شکوه و آنِ هر سروده ای
شبیه بیت بی عیار و ساده ای بیان نشو
برای من که نه, برای ارزشِ خودت بمان
تو حیف می شوی نرو, نصیب دیگران نشو
حمیدرضا گلشن