ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
شاه ما بنده نواز است غلامش باشیم
عاشق رفع نیاز است رکابش باشیم
هر چه زیبایی اعلاست در او جمع گشته
عاشق دلهای پاک است چونانش باشیم
شاه ما دنبال سود نیست فقط میبخشد
کافیه آنچه که نیکی است روانش باشیم
دوست ندارد شهِ ما بنده ای آواره شود
زین سبب لازم حتمیست کلامش باشیم
شاه ما مالک جان است و تمام بی جان
جان اوئیم به ما گفته که جانش باشیم
جانشین کرده به خود آنکه لیاقت دارد
عقل گوید که نشان دار نشانش باشیم
شاه ما چند هزار شاه فرستاده جهان
تا شناسیم شه شاهان را کسانش باشیم
یکصد و بیست وچهار شاه به معیار هزار
شاه فرستاد که محیای امام اش باشیم
لوط و ابراهیم و موسا و مسیح عبد خدا
عهد گرفتند از انسان ها به یادش باشیم
داود و اسحاق و اسباط و سلیمانِ هما
منصوب درگه اویند همه جانش باشیم
ذبیح الله خلیل الله صفی اللهِ خلیل
همه عبدان نشانند که نشانَش باشیم
شاهِ ما خیلی عزیز است فقط میخندد
مگر آنگه که خطا کاری تامَ اش باشیم
سهم ما عبدی درگاه شهِ جانان است
حق نداریم طلبیم آنچه که کامش باشیم
مصلحت اذن شهِ ماست و اطاعت واجب
آنچه شاه دیده صلاح است همانش باشیم
حافظا ربِ دو عالمها که سلطان دل است
ربنا گویی دل هاست که نشانش باشیم
حافظ کریمی