صد دل بشوم ,عاشقتِ ای زیبا؟ نه

صد دل بشوم ,عاشقتِ ای زیبا؟ نه
با دل بدهم باقیِ دینم را ؟ نه

دل بستگیت خشت زدن در آب سَت !
بالشت شود خشتِ دلت,شب ها ؟نه

تو قصه یِ آن سیب به گوش ات خورده !
آن کاشفِ بر صلیبُ آن شیدا ؟ نه

کی آیه یِ یأسَت بشود ختمِ به شوق!
الوعده وفا گوش کِشم آیا ! نه

از خونِ غزل, چکید بر دفترِ عشق !
با دودِ جگر بزن بر آن امضا ! نه

ای نه تو چه نحسی, لبم آویزان شد!
خوبی یِ تو میخاست, در این غوغا, نه!

دیروز در آن کوچه تنم می لرزید !
کی میگذری از سرِ آن فردا؟ نه!

ایوب شدم خدا , چه صبری دادی!
بنشین سَرِ جایت , پسرِ حوّا, نه !

دستی تو بکش بر سَرِ من ای شعرم!
خود کرده چه تدبیر کند , حالا نه!


میثم علی یزدی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.