چشم تو شرح غزلخوانی شب های منست

چشم تو شرح غزلخوانی شب های منست
عشق تو صحبت پنهانی شب های منست

ماه من! تا گل و پروانه و رویای تو هست
این همه خاطره ارزانی شب های منست

سر آشوب ندارم ولی ای شهر سکوت
بعد از این نوبت هذیانی شب های منست

علت آن سر شوریده که بر باد نرفت
حاصل بی سروسامانی شب های منست

آتشی در تن سوزان من افتاده و باز
توشه ی فصل زمستانی شب های منست

یادت از پنجره می آید و می داند که
همدم خلوت مهمانی شب های منست

بیقرارم نکن ای محرم اسرار سحر
نام تو مصرع پایانی شب های منست


علی معصومی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.