ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
من فقط یک دشت بی پائیز می خواهم که نیست
شاخه ای از غنچه ها لبریز می خواهم که نیست
گرچه مانند مترسک ها به بادم داده اند
سبزه ای در پهنه جالیز می خواهم که نیست
مثل هر آئینه مشتاق نگاهم ای دریغ
گوشه ای از چشم سحرآمیز می خواهم که نیست
ای فدای تیر مژگانی که مستم می کند
دشنه ای از ناوک خونریز می خواهم که نیست
آتشم زد هق هق صوت شبآویزان شب
نغمه ای از خنده های ریز می خواهم که نیست
در کویر آباد حسرت زندگانی تا به کی
آبشار و دره ای مهریز می خواهم که نیست
کفتری را سمت آزادی رها کردم ولی
بال پروازی برایش نیز می خواهم که نیست
علی معصومی