در باغچه ها بکارید مرا

در باغچه ها بکارید مرا
من مژهِ چشم شما هستم
اشک سیب باغ تنهایی
من خار در گلوی شما هستم,
من کالبد بی جان درون خاکم‌
چون ریشه های گم شده اما
در جنگل موی سیاه شما هستم,
من شعر کوتاهِ عاشقانه ی
روزهای سپیدتان بودم
بعد از شاعر شدنتان هم نیز
قافیه ای روی لبان شما هستم,
من درخت خشکیده ام اما
باران پائیز در دامن شما هستم
در پس پرچین باریدن های بی وقفه
مثل شبنم روی گُلبرگ زبان شما هستم,
گُل های روسری اَت به شکل نقاشی
طوری به قاب دلم نقش بسته که
حس می کنم شما زُلف پریشان
من نیز سنجاق گیسوی کمند شما هستم!

مرتضی سنجری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.