ناگفته های خاموش

ناگفته های خاموش
پشت زبانی که
اعجاز سخنش نیست
و سکوت
حاکم است بر دنیای اصوات
زبان تو نجوای رقص انگشتان توست
چه نیاز ها که
در رامشگری آن است
و نادیده گرفته میشود
چه دلتنگی هایی که
به سکوت متهم بودن
و دیده‌ی چشمانت که راه کوچه را تار دید,
من در تامل آنم
که بیان عشق به کدامین شیوه
ابراز میشود
که زیباترین غزل است
به گمان من.
ناگفته های خاموش تو
ببین چگونه مرا به شعر وا داشت
و سکوت تو
شبیه شعر من بود
پر از حرف... اما‌‌‌...
ناشنیدی.


علیرضا یوسفی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.