برایت می نویسم از,غمی بی انتهالیلی

برایت می نویسم از,غمی بی انتهالیلی
که بودی همنفس رفتی, دلم شدبی هوالیلی

تومیدانی تورامجنون وحیرانم ولی هرگز
ندارم من به این احساس, حتی ادعالیلی

چه شب هایی دعاکردم بیایی آمدی اما,
شدی سهم منِ عاشق,فقط درخواب هالیلی؟!


شبی راتاسحرگریان,کنارپنجره ماندم
همانجایی که گفتی, بازمیگردی به مالیلی

شکستی کوزه ام راباغرض,حالاببین من هم
شبیهت سردخواهم شد, کمی هم بی وفالیلی


زهراخیری ملومه

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.