آوازهایت را دوش ,بر لبم چسباندم

آوازهایت را دوش ,بر لبم چسباندم
وصدایت باعشق, برمِدارم جاری
آنقدر گوش سپردم به تو که !
از لبم باریدی؛
از نگاهم شرّه ,آستینم خسته!
جمله هایم حیران
واتاقم تاریک!
مثل هر شب ,ماه خوابید ولی من بیدار
شب دراز است
وقلندر ......ای وای
نکند صبح بیاید نشوم
سیرزتو!
نشوم سیر ز,تو
شب که شد,باز بیا منتظرم
پشتِ غزل !
کنجِ دلم!
خانه ی تو.....


فاطمه شایگان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.