پَرهای پرواز خود را به پروانه می دهد

پَرهای پرواز خود را
به پروانه می دهد
کِرم ابریشمی که
راه نور را در شب گم کرده است,
شمعی در شمعدانی اشک می ریزد
و بی هیچ بادی فوت می کند
برای جنازه ی خود نگران است
که از پیشانی گُل های خشکیده ی پَرپَر
بر سر هزاران مزار
عشقی ناکام روئیده می شود,
و مرثیه باران
به میوه های نچیده می آموزند
رسم عاشقی را
با اندوهی که
سرنوشت درختان را تیره کرده
تا دست کوتاه باغبان
به آرزوی درخت سیب نرسد!


مرتضی سنجری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.