تو میایی و برایم

تو میایی و برایم
دست تکان می دهی از دور دست ها
تنها یک نقطه فاصله هست
میان نرسیدن و ترسیدن،
ترس از رفتنت
می پیچید همچون کلاف سردرگمی که
اندوهِ نبودنت کلاهی می شود در سرم
و رقص دستانت رج به رج زمستان را
به فکر کوچ پرندگان مهاجری ست
در حسِ تلخ بافته شده
برای غم شالگردنی آدم برفی های محزون!


مرتضی سنجری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.