عزیزِ قافیه های جدایی

عزیزِ قافیه های جدایی
نمی دانم کجای شعرهایم
پنهان شده ای
که هر وقت واژه هایم
به لبخندت می رسند
اینگونه قلم از فراق نبودنت
گریه اش می گیرد؛
مبادا روزی سایه ی
غم هایت از سر غزل هایم کم شود
که آرزویی ست از چشمان بارانی قلم
قطره اشکی چکانده شود بر
گونه های تب دار خطوطِ لب هایت!


مرتضی سنجری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.