ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
آمدی بعد از هزاران روز و باران بازگشت
خندهات گل کرد بر سجّاده، ایمان بازگشت
من فدای مقدمت ای زاده ی فصل بهار
باغ هم با عطر خوبت از زمستان بازگشت
هم مسلمان بست قامت رو به چشمت در نماز،
هم به قصد بت پرستی، نامسلمان بازگشت
چندسالی خشک و بی آب از نفس افتاده بود
چشمه وقتی آمدی ، مست و خروشان بازگشت
قاصد از برگشتنت وقتی خبر را جار زد،
شاه میدان نبرد از هفتمین خان بازگشت
از جدایی ها نگو حالا که دِه آرام شد
گوش کن؛ از عشق تو مرغ غزلخوان بازگشت
قلعه تا فهمید داری میروی ، قلبش گرفت
در دل آرام هنجن رنج طوفان بازگشت
رسم شب بوها جدایی نیست قربانت شوم
از حضور گرم تو آرامش جان بازگشت
فاطمه مقیم هنجنی