دارم فکر می‌کنم

دارم فکر می‌کنم
فکرهای عجیب و غریب
فکرهایی که شاید به آن بخندید
و البته شاید که
شما را هم به کام خود فرو ببرد

دارم فکر می‌کنم
بغض مزخرفی هم به جانم اُفتاده

دارم فکر می‌کنم...
فکر می‌کنم حقیقتا چند نفر
از مرگ من ناراحت می‌شوند؟
و البته که چند نفر احتمالا خوشحال؟

دارم فکر می‌کنم...
فکر می‌کنم آیا کسی در این عالم هست
که مرا به راستی دوست داشته باشد؟
و یا در عشق‌های جوانی
و روابط گذشته
آیا کسی هست
که هنوز هم مرا یاد کند؟
و اگر یاد و خاطره‌ام
از ذهن کسی می‌گذرد
آیا آن خاطره لبخند به لبی می‌نشاند
یا یادآور کینه و نفرت است؟

دارم فکر می‌کنم...
فکر می‌کنم به اینکه
آیا کسی هست که مرا
یواشکی دوست داشته باشد
و جسارت بیان آن را به خود نداده باشد؟

دارم فکر می‌کنم
فکر می‌کنم به اینکه
در آستانه چهل سالگی
چه چیز از خودم به یادگار گذاشته‌ام؟
چقدر برا خانواده و دوستانم مفید بوده‌ام؟
و چقدر انسان بوده‌ام؟
به راستی از من چه باقی خواهد ماند؟


دارم فکر می‌کنم...
فکر می‌کنم به اینکه
چند نفر بر سر قبرم گریه می‌کنند؟
و چند نفر بغضشان را فرو می‌خورند
و برای گریه به خلوت می‌روند؟

دارم فکر می‌کنم...
فکر می‌کنم به اینکه
دارم چه فکرهای مزخرفی می‌کنم
و چقدر آدم به درد نخوری هستم

دارم فکر می‌کنم...
فکر می‌کنم به اینکه
کاش فکر نمی‌کردم...

یاسر_قنبرلو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.