ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
دیروز ندیدمت
امروز هم نیامدی
ساعت هاست ندیدمت
این روزها و این ساعت ها، زمان زیادی است
ندیدنت هر لحظه زمان زیادی است..
علی فریادی
من آنقدر ،
که از نبودِ تو شعر گفته ام ،
از بودِ خود ،
نگفتم ...!
یا خودت باش و این دیوانه را دریاب ،
یا من ،
دیوانِ نبودنت را ،
تا ابد قَلَم میزنم ...
الهام منصور
در چشمهای تو
رازی است
که شب را اندوهگین
و شعر را
به سکوت مبدل میکند!
| زین العابدین حیدری |
تمام این فاصلهها
تمام ِ این تنهاییها
تمام ِ نداشتنهایت
ای کاش، خوابی بودند
شبیه ِ خواب ِ دم ِ صبح
میآمدی
با دستان ِ شبیه اطلسیات
بیدارم میکردی
میگفتی: جان ِ دلم، صبح شده است
و من
به بهانهی رهانیدنم از خوابی سخت
در آغوش میکشیدمت ...
اما حیف،
تو نیستی
و من به واقعی ترین شکل ِ ممکن
اسیر کابوس ِ نداشتنات شده ام.
تنهای، تنهای، تنها!
"مهدی صادقی"
زیبای من..،
سُرمه ی چشمانت
شبیه کشور متمدنی ست
که می توان با رُباعی نگاهت
در عصر هزاره ی اشعار به سبک سنتی
پُست مدرن ترین غزل ها را سرود!
مرتضی سنجری
و در پایان همه چیز
در ذهن واژه هایم
احساسی خاطره می شود
که فرشته ها به حالش
قبطه می خورند
و تا آسمان برپاست
رؤیاها به یادش نفس می کشند
احساسی که تو را در من
یگانهٔ عشق کرده بود
پرویز صادقی
از همان روز های اول
مدام به این فکر میکردم
که دوستت دارم را
کجای دیدنت بگویم
قشنگ تر است ...
مریم_قهرمانلو
به چتر و روسریات سوگند
به ناز دختریات سوگند
به راز دلبریات سوگند
مرا حرارت آن لبخند
مجاب کرد به این پیوند
نه آن غروب، نه آن باران
| حسین صفا |