ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
چه شده؟ چکار می کنید؟ ای فرزندانِ من، ای پسرانم،
من قذافی ام من رهبرم، چکار می کنید؟ مرا نکُشید!
من پدرِ شما هستم. من پدرِ ملت لیبی هستم.
شما نباید با پدرتان اینچنین برخورد کنید!
اینها آخرین جملات معمر قذافی دیکتاتور لیبی قبل از مرگ بود.
وی این جملات را در حالی ادا میکرد که به دست نیروهای مردمی افتاده بود
و تمام صورتش بواسطه مشت و لگد مردم خشمگینی که او را محاصره کرده بودند،
خونین شده بود...
با تو ایمنم
و با تو سرشارم از هرچه زیبایی است
پناهم باش
تا سنگینی غربت از شانههایم فروریزد
و ملال تنهایی از چشمهایم ...
محمدرضا عبدالملکیان
به اطراف خود گام برمیدارم
لمس میکنم
میبویم
میشنوم
در پسِ هر قدمی که برمیدارم
هر ثانیه پژواک تنهایی من است.
یانیس ریتسوس
آقای بارتلمی یک چیز رو خوب در گوشَت فرو کن،
در هیچ جای این دنیا واقعا قانونی وجود نداره،
قانون رو کسی تعیین میکنه که زورش از همه بیشتر باشه.
بعضی وقتها
باید در مورد مشکلاتی که زندگی برامون ایجاد میکنه
فکر نکنیم وگرنه خفه میشیم !
میخواهی بنشینی توی بغلم
که برایت کتاب بخوانم؟
میشود آرام بنشینی و گوش کنی؟
میشود آنقدر نفسهات نریزد روی گردنم؟
آه....
میشود دیگر کتاب نخوانیم؟!
تو را دوست دارم
چون صدای اذان در سپیده دم
چون راهی که به خواب منتهی می شود
تو را دوست دارم
چون آخرین بسته ی سیگار در تبعید...
غلامرضا_بروسان