وقتی که تو نیستی

وقتی که تو نیستی
من هم
تنهاترین اتفاق ِ بی دلیل ِ زمین ام!

........................... سیدعلی صالحی

ماه حسین آمده...

رها کنید شانه را

سیه کنید جامه را

علم زنید خانه را

ماه حسین آمده

هوش کنید مست را

آب زنید دست را

سجده کنید ، مست را

ماه حسین آمده

سیر کنید گرسنه را

آب دهید تشنه را

دور کنید خنده را

ماه حسین آمده

عفو کنید بنده را

ارج نهید زنده را

یاد کنید رفته را

ماه حسین آمده

ناصر کاکاوند

انگار نبض جهان را در دست می گیرم

انگار
نبض جهان را
در دست می گیرم
وقتی هر صبح
با صدایِ
قلبی که برای من کوک کرده ای
بیدار می شوم...

#مینا_آقازاده

کاش می شد

دیدار

اول
را

" مومیایی" کرد ،

تا که عشق

نمیرد هرگز...!

#مجید_وادی

بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش

بازآی و دل تنگ مرا مونس جان باش
وین سوخته را محرم اسرار نهان باش
زان باده که در میکده عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش
دلدار که گفتا به توام دل نگران است
گو می‌رسم اینک به سلامت نگران باش
خون شد دلم از حسرت آن لعل روان بخش
ای درج محبت به همان مهر و نشان باش

#حافظ

تو سراب موج گندم، تو شراب سیب داری

تو سراب موج گندم، تو شراب سیب داری
تو سر فریب - آری - تو سر فریب داری
لب بی وفای او کی به تو شهد می چشاند
چه توقعی است آخر که از این طبیب داری
شب دل بریدن ماست چه اتفاق خوبی
چمدان ببند بی من سفری غریب داری
پس از این مگو خیانت به حکایت یهودا
که مسیح نیست آن کس که تو بر صلیب داری
چه شکایتی است از من که چرا به غم دچارم
تو که از سروده های دل من نصیب داری...

فاضل نظری

وه که سوز درونم خبری
نیست ترا
در غمت مردم و با من نظری
نیست ترا
بر سر کوی تو فریاد که
از راه وفا
خاک ره گشتم و بر من گذری
نیست ترا
دارم آن سر که سرم در سر
و کار تو شود
با من دلشده هر چند سری
نیست ترا
دیگران گر چه دم از مهر و
وفای تو زنند
به وفای تو که چون من
دگری نیست ترا

#امیرخسرو دهلوی

ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار من

ای دل شکایت‌ها مکن تا نشنود دلدار من
ای دل نمی‌ترسی مگر از یار بی‌زنهار من
ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من
نشنیده‌ای شب تا سحر آن ناله‌های زار من
اندازه خود را بدان نامی مبر زین گلستان
این بس نباشد خود تو را کاگه شوی از خار من
یادت نمی‌آید که او می کرد روزی گفت گو
می گفت بس دیگر مکن اندیشه گلزار من
چون مهر دیدم رای او افتادم اندر پای او
گفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یار من



    مولانا

سالها دوری

سالها دوری
دوران فراق و جدایی
و باز دیداری
با خیرهء چشمانی از زیبایی
نازنینم
چگونه معنا کنم
این همه سال
غم دوری و دردهای تنهایی ...

" بهرام – طاهرپور "

چه کاری از من برمی آید،

چه کاری از من برمی آید،
وقتی عشق تمام خودش را می ریزد توی چشمهای تو
و نگاهم می کند؟

(مریم ملک دار)