ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 | 31 |
تا عطر تو را از خود عطار بگیرم
باید بروم از سر بازار بگیرم
سیل آمده،این منطقه تاخرخره در آب
یک دوست ندیدم ز تو اخبار بگیرم
من عشق تو را از دهن شیر گرفتم
کی اسم تو را از لب کفتار بگیرم؟
گفتند حسودم که سراسیمه دویدم
تا عطر تو از باغ و چمنزار بگیرم
مشروع ترین علت رفتن به دل مرگ:
گنجیست که از لشکر کفار بگیرم
بیهوده تلف شد همهءعمرمن ای کاش
در شرکت چشمان تو یک کار بگیرم
خود را به تمارض زده ام روی زمین تا
از داور چشمان تو اخطار بگیرم
کارم شده هرروز نشستن به تماشات
از عکس تو یک جمله به اجبار بگیرم
روباه تو آمد که دوباره بفریبد...
کو تکه پنیری که به منقار بگیرم؟
سیده پروا ربیع زاده
ببین کی گفتم این دریاچه با قو نسبتی دارد
شبیه باد پاییزی که با مو نسبتی دارد
ببین کی گفتم این عطری که در این خانه پیچیده
دوباره با بهار و چای لیمو نسبتی دارد
پیمبر هم که باشی باز هم محتاج اعجازی
از آن چشمی که با احوال آهو نسبتی دارد
تحمل کن مرا امشب در این اوضاع طوفانی
که ساحل با ستیز موج و پارو نسبتی دارد
تمام عمر دنبال کسی بودم که دستانش
همیشه با کلاه و چوب جادو نسبتی دارد
سیده پروا ربیع زاده