ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بیا قرار بگذاریم هر چند شنبه
در خوابی
خیالی
جایی
یک دلِ سیـر
هم را ببینیم
تو را سفید می نویسم که ازدحام تمام رنگ هاست
و عاشقانه می خوانم
عشقی که حاصل جمع تمام عاطفه هاست
گل هاى یاس را
شب ها
میان بستر خود مى پراکنم
آنگاه
تا سپیده دم
انگار با توام
افشین صالحی
چهقدر خوب بود
تو، گُل من بودی
برای تو یک گلدانِ کوچک زیبا میساختم
با یک باغچه
و حوضی پُر از انار
خوابت را
کنار پنجره آفتاب میدادم وُ
برای صبحانهات
هوای ِ تازهی شمال میخریدم ...
چقدر خوب بود
تو، گُلِ من بودی............
افشین صالحی
چقدر من دیدنت را دوست دارم؛
در خواب
در غروب
در همیشهیِ هر جا
هرجایی که بِتوان تو را دید
صدا کرد
و از انعکاس نامت
کیف کرد!
چقدر من
دیدن تو را دوست دارم.
"افشین صالحی"
هرکجا که می روی
سال تازه می شود
تقویم دنیا را هم به هم زده ای
"افشین صالحی"
میخواهم برایِ تو نامه بنویسم
میترسم؛
پستچی عاشقت شود
کبوتر برگردد
دق کند وُ دوریت را بمیرد
میخواهم برایِ تو نامه بنویسم
میترسم،
شهر رفتنت را بفهمد
رود نبودنت را مرداب شود وُ
خواب، شب را کابوس کند
میترسم؛
در راه، بهباد برود
بعد بهدستِ چوپانی برسد وُ
هوایِ گوسفندانش را رها کند وُ
به هوایِ تو
گوسفند شود!
میترسم؛
جاده راه نرود
بن بست شود
خانه خر شود وُ
در، به لنگه بچرخد وُ لج کند وُ
تو نیستی را.. زنگ بزند
میخواهم برایِ تو نامه بنویسم
میترسم!
میترسم باز عاشقت شوم...
"افشین صالحی"