دربه‌درتر از باد زیستم

دربه‌درتر از باد زیستم
در سرزمینی‌ که گیاهی‌ در آن نمی‌روید.
ای‌ تیزخرامان،
لنگی‌ پای‌ من
از ناهمواری‌ راه شما بود...

احمد شاملو

د‌ل های ما که به هم نزدیک باشن

د‌ل های ما که به هم نزدیک باشن

دیگر چه فرقی می کند

که کجای این جهان باشیم

دور باش اما نزدیک

من از نزدیک بودن‌های دور می‌ترسم

احمد شاملو

دوست اش می دارم

دوست اش می دارم
چرا که می شناسمش
به دوستی و یگانگی
شهر
همه بیگانگی و عداوت است
هنگامی که دستان مهربانش را به دست می گیرم
تنهایی غم انگیزش را در می یابم

شاملو

کنار پرچین سوخته

کنار پرچین سوخته
دختر
خاموش ایستاده است
و دامن نازکش در باد
تکان می خورد
خدایا خدایا
دختران نباید خاموش بمانند

هنگامی که مردان ،
نومید و خسته
پیر می شوند...

به تو سلام می‌کنم...

به تو سلام می‌کنم...
کنارِ تو می‌نشینم ...
و در خلوتِ تو ...
شهرِ بزرگِ من بنا می‌شود ...!
#احمد_شاملو

لیس خور کفش ظالمان

لیس خور کفش ظالمان به پهنای زبان کفش لیس ها است
و قدرت ظلم آن ها با طاقت تحمل مظلومان برآورده می شود

دور دست امیدی نمی‌آموخت!

دور دست امیدی نمی‌آموخت!
دریافتم که بشارتی نیست،
چرا که سرابی در میانه بود!

دور دست امیدی نمی‌آموخت!

این بی کرانه
زندانی چندان عظیم بود
که روح
از شرم ناتوانی
در اشک
پنهان می‌شد!

احمد شاملو

عشق ما دهکده ای که هرگز به خواب نمی رود

عشق ما دهکده ای که هرگز به خواب نمی رود
نه به شبان و
نه به روز
و جنبش و شور حیات
یک دم در آن فرو نمی نشیند
هنگام آن است که دندان ها تو را
در بوسه ئی طولانی
چون شیری گرم
بنوشم


"احمد شاملو"

من درختم تو باهار

من درختم تو باهار
نازِ انگشتای بارونِ تو باغم می‌ڪنه
میونِ جنگلا تاقم می‌ڪنه ...

تو بزرگی مثِ شب
اگـہ مهتاب باشـہ یا نـہ
تو بزرگی مثِ شب
خودِ مهتابـی تو اصلاً ، خودِ مهتابـی تو ...

" شاملو "

خوشا رها کردن و رفتن

خوشا رها کردن و رفتن، خوابی دیگر، به مُردابی دیگر ...........