من رفته‌ام

من رفته‌ام
نه از تو
از جمله‌ای که هر روز تکرار می‌شد
از بوی دیروز
از بوی نبودنت
که در هوایم می‌پیچید.

گاهی شب را می‌پوشم
مثلِ پیراهنی از خاطره
و خیالِ خسته‌ام را
لای پرده‌ها می‌آویزم؛
تا شاید نسیم
نامِ مرا
آرام از دهانت بگذارنَد
جهان
کوچک‌تر از آن است
که دلتنگی‌ام را جا بدهد
امّا
کلمه‌های من هنوز
ردِ انگشتِ عشق را
در پوستِ معنا
نگه داشته‌اند.

می‌دانم
زمان همیشه دست‌دست می‌کند
پای ساعتِ ما؛
عقربه‌ها از دردِ ماندنِ زیاد
کمی خمیده‌اند
مثلِ مژه‌های من پس از گریه.

نه قهر کرده‌ام
نه فراموش
فقط یاد گرفته‌ام
تنهایی را
با احترام بنوشم
مثلِ شرابی که
مزه‌ی بودن دارد؛
با این همه
اگر خبری از من خواستی
در صفحه‌ی بخار آینه بنویس
هنوز نسخه‌ای از من
میانِ نفس‌هایت
تنفّس می‌کند.


مریم کاسیانی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد