کُدام آینه را دیده ای

کُدام آینه را دیده ای
پُشت شیشه بودی
خودت را ندیده ای
اشتباهی قاب عکس دیگری به دیوار زده ای
و یاد گرفته ای
چشم بستن
مُردن در زنده بودن
خاموش کردن فریاد ها زیر پا
کور شدن
کر شدن
لال شدن را.
هر چه دوست داری باش
روزی نوبت روزگار
آینه خواهی دید
همان شیشه ای که
پشتش ایستاده‌ای
چگونه به تصویر می کشد
آینه را.


عابد عارفی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد