| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
بنشین تو دمی، تا که کمی، شرح دهم بر تو حکایت
نِی از کس و بیگانه، که از خود به خدای خود، شکایت
با نفسِ خطاپیشه ی بدْریشه دوصد کرده جنایت
حالا شده معذور ز سرْ حدٌِ ستم، جُسته هدایت
از حال بد خویش و سرانجام سیه، گشته پشیمان
ای کاش که این بی کس خود را بنمایی تو عنایت
بشکسته و دلْ خسته و ره بسته و زار است
ای کاش بیابد به سرش، دست تو بر قصد حمایت
گر جرم و خطا رفت به یک عمر از این بنده ی مفلوک
هم عفو و خطاپوشی تو، بوده ز آغاز به غایت
این تشنه ی گم گشته ی خود را هله، ای یار بِدَریاب
شورابه ی دنیا عطش آورده، رِسان آب حیاتت
از صبر تو بر جهل و ستم پیشگی خویش، خجولیم
نِی عمر فنا، عمر ابد ده، که کنم جان به فَدایت
گر در گذری از گنه بنده ی گمراه و دل افگار
او باقی عمرش بشود، سر به ره و دل به رضایت
این عهد نگردد به سر، ای صاحب اگر مُلک نپایی
تو مالک مایی، مگر از لطف نمایی به کَرَم، قصدِ کِفایت
مرتضی عربلو