| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
تو میشنوی،
تنها تو میشنوی،
در نازکای هوا
آنچه در سکوتِ ترکخوردهٔ لحظههایم
سر بر دوشِ ترانه گذاشته است.
نتها،
در لغزشِ باران
روی شیشهها میرقصند،
هجایی از ترانهام
در لرزش هر قطره
پیدا و ناپدید میشود.
برگهای خیس شاخهها
لحظهها را بر پهنه خاطره میریزند؛
هوا پر از خشخش آرامی است
که روی پوست زمان میلغزد
و در ارتعاشهای نامرئی موج میزند،
صدای لرزان و ناتمامم
در موجهای نور و سایه شناور است،
در آغوشم تو را در نت سکوت جاودانه میبوسم.
پنجره را که باز میکنی،
هجوم هوای بارانی
آکوردهای پنهان را به اتاق میریزد؛
نور کمجانِ آفتاب
روی شیشه میلغزد،
نتها آشکارتر،
و اندوهگینتر
میشوند
چنانکه باران
به جای پاک کردن،
چیزی را پس میدهد
که از ابتدا
متعلق به من بوده است.
و تو،
اگر گوش نزدیکتر ببری،
هجایی از ترانهام
در ریزش قطرهها شکفته است؛
لرزان،
ناتمام،
اما زنده
همان لطافت و موسیقی
که قلب شعر را میسازد،
نه برای شنیدن،
که برای لمس نفسهای نهفته در صدا
مهدی شهریاری