در خنده‌ات،

در خنده‌ات،
چیزی از گریه‌ی جهان هست،
از خستگیِ روزها،
از نجاتِ بی‌دلیلِ دل‌ها

شاید عشق،
همین باشد
لبخندی کوتاه
و عمیق،
در میانه‌ی فرسودگی،
که با سینه می‌خزد
به دنبالِ زندگی!!

تا با تکرارِ مکررِ امید،
شعر را دایم الخمر
شرابِ گوارایِ لبخند کند؛

لبخند،
زبانِ خاموشِ جهان است

ساده،
اما بی‌انتها؛

همان جایی که عشق
بی‌هیاهو
خودش را تکرار می‌کند،
تا یادمان نرود

نجات،
گاهی در چالِ گونه‌ای
به وقتِ لبخند

نهفته است

نازنین رجبی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.