| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
در سکوتی که از استخوان جهان میگذرد،
لحظهها چون پرندگان بینام
از هم عبور میکنند
و در حنجرهی زمان
صدایی نهان میلرزد؛
صدایی که فردا را
چون جنینی در تاریکی
به دوش میکشد.
گامهایمان،
بر جادههایی بیانتها
ردی از امید مینویسند،
امیدی که با هر نسیم
از مرزهای آسمان عبور میکند
و در چشمهای ما
به ستاره بدل میشود.
آینده،
نه هیولایی در کمین،
که تصویری لرزان است
بر سطح دریا؛
هر موج،
آینهایست
که حقیقت را
در هزار تکه میشکند.
ما،
در میان امواج شناور،
با دستانی گشوده
به استقبال فردایی میرویم
که نه دور است
و نه نزدیک،
بلکه در رگهای همین لحظه
میتپد.
این صدای بیکران،
در هر تپش،
نامی از زندگی را زمزمه میکند،
و ما،
تنها پژواک آنیم؛
پژواکی که
از سکوت زاده میشود
و به سکوت بازمیگردد.
محمدرضا گلی احمدگورابی