صبور اَست و شَکیبا، باشَد آن ذاتِ، یگانه

صبور اَست و شَکیبا، باشَد آن ذاتِ، یگانه
کِه باشد روزِ سَختی‌ ، آشیانه

همه جا هست و نیست با یک نگاهی
همه را درگهش بینی ، پگاهی

ز مال و ثروت و ملک بی نیازی
هَمه ‌جا، هَست و ما، در آن نیازیم


همه خوردند از آن در ماه و سالی
نبردند با خود و گور تا به حالی

شدند جمعی در آسایش به جایی
پَریشان گَشتَن و جَمعی ، به حالی

ز مال ، اندوزیِ برخی ، شتابان
نخوردند، مال خود ، با سیرت جان

به خوردند مال مردم را چه آسان
ولی با خود نبردند، روز پایان

ابراهیم معززیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.