پاییز امد

پاییز امد
آن فصل برگ ریز آمد

خزان شد
موسم باد وباران شد

درخت جامه از تن درید
تن را به بارش باران کشید
تنه و ساقه را با برف کرد سپید

خزان شد
‌ عشق عیان شد
شعر بجوش آمد
دل بخروش آمد
.....
فصل عاشقی آمد
وقت شعر و شاعری آمد

باغ چون طلا شد
باغبان از هرس کردن رها شد

مهر شد پدید
جشن مهرگان از راه رسید

روز با شب برابر شد
اعتدال پائیزی میسر شد
فریدون بر ضحاک چیره شد
راه و رسم کاوه سیره شد

بُرج سُنبله رفت و
بُرج میزان آمد
شادی و شعف به میدان آمد

میترا با چشمانی پر نور آمد
با جامه ی ارغوانی و دلی پر شور آمد

پاییز امد
ان فصل دل انگیز آمد

احمد پویان فر

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.