| ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
| 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
| 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
| 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
| 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
| 27 | 28 | 29 | 30 |
کامم
به تفاهم هامان تلخ است
من تو را پسندم
و تو خود را
به حلاوت اختلاف
یکبار هم که شده
میهمانم نمی کنی؟
دو دستم وبال گردنمند
بیخ ریشِ صاحب را
به تار مویی، ز گیسویی فروشم
آن دو سر زلف به این دو سرِ چنگ
یکبار هم که شده، بدهکار نمی کنی؟
شهره شهر به خوش حسابی
به خدا که منم
گره به وامم تو نینداز
جانم به ضمانت گیر و
کامم به قند
روی این منِ خوش حساب
یکبار هم که شده
حساب نمی کنی؟
بی نامت حرام است
قلم برداشتن و
قدم نهادن
طواف کلماتم به گرد توست
سوی این کهنه مسلمانت
یکبار هم که شده؛ رو نمی کنی؟
قلمم خسته و
دستم لرزان و
دلم ترسان است
از کجا معلوم
به نمی کنی های این شعر خو نمی کنی؟
حسن رضا درویش پور