پاییز طلوع خاطرات خفته در روان آدمی

پاییز طلوع خاطرات خفته در روان آدمی
پاییز چنگ بی رحم عشق
عشق شاعران خفته در خاک ....
طلوع ظرافت در حواس آدمی ...
غروب خواهش های افسار گسیخته در بشر
گَرد سِحر سکوت بر زبان ِ آدمی
و گَرد سِحر خوابی به بلندای نیاز بر جان آدمی
پاییز جوانه های برافراشته ی افکار نمور
و کنج تنهایی گزیدن هاست......
تکرار غم های ناتمام دیرین ....
زنده بگور کردن اضطراب فرداهاست....
آویختن دل به هر نسیمی
مژده آمدنش به همسایه....
تمنای بوییدن ِ عشق
نشانی از خاکِ باران خورده
هوس هجوم وحشی ِخاطره ها
و عمیق نفس کشیدن ِ عطر کاه گِل
جَستن از جا به اولین اصواتش
و جرعه ِ جرعه نوشیدن چای ....
پاییز شکوه باریدن ِ ذوق است
در آواز بی دلان ِ به ظاهر بیدار .......


مرجان امیری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.